دوست دارم اين شعراز استادفقيد رهي معيري را تقديم كنم به همه شما دوستان خوبم كه دلهايي دريايي داريد.*
عزم وداع كرد جواني به روستايي
در تيره شامي‚ از بر خورشيد طلعتي
طبع هوا دژم بد و چرخ از فراز ابر
همچون حباب در دل درياي ظلمتي
زن گفت با جوان كه ازين ابر فتنه زاي
ترسم رسد به گلبن حسن تو آفتي
در اين شب سيه كه فرو مرده شمع ماه
اي مه چراغ كلبه من باش ساعتي
ليكن جوان ز جنبش توفان نداشت باك
دريا دلان ز موج ندارند دهشتي
برخاست تا برون بنهد پاي زان سراي
كاو را دگرنبود مجال اقامتي
سرو روان چو عزم جوان استوار ديد
افروخت قامتي كه عيان شد قيامتي
به چهر يار دوخت به حسرت دو چشم خويش
چون مفلس گرسنه به خوان ضيافتي
با يك نگاه كردبيان‚شرح اشتياق
بي آنكه از زبان بكشد بار منتي
چون گوهري كه غلتد بر صفحه اي ز سيم
غلتان به سيمگون رخ وي ‚اشك حسرتي
زان قطره سرشك فرو ماند پاي مرد
يكسر زدست رفت اگرش بود طاقتي
آتش فتاد در دلش از آب چشم دوست
گفتي ميان آتش و آب هست نسبتي
اين طرفه بين كه سيل خروشان در او نداشت
چندان اثر كه قطره اشك محبتي
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
* به اين مي گويند آب از دريا بخشيدن يا به روايت اقوي آفتاب از آسمان!
عزم وداع كرد جواني به روستايي
در تيره شامي‚ از بر خورشيد طلعتي
طبع هوا دژم بد و چرخ از فراز ابر
همچون حباب در دل درياي ظلمتي
زن گفت با جوان كه ازين ابر فتنه زاي
ترسم رسد به گلبن حسن تو آفتي
در اين شب سيه كه فرو مرده شمع ماه
اي مه چراغ كلبه من باش ساعتي
ليكن جوان ز جنبش توفان نداشت باك
دريا دلان ز موج ندارند دهشتي
برخاست تا برون بنهد پاي زان سراي
كاو را دگرنبود مجال اقامتي
سرو روان چو عزم جوان استوار ديد
افروخت قامتي كه عيان شد قيامتي
به چهر يار دوخت به حسرت دو چشم خويش
چون مفلس گرسنه به خوان ضيافتي
با يك نگاه كردبيان‚شرح اشتياق
بي آنكه از زبان بكشد بار منتي
چون گوهري كه غلتد بر صفحه اي ز سيم
غلتان به سيمگون رخ وي ‚اشك حسرتي
زان قطره سرشك فرو ماند پاي مرد
يكسر زدست رفت اگرش بود طاقتي
آتش فتاد در دلش از آب چشم دوست
گفتي ميان آتش و آب هست نسبتي
اين طرفه بين كه سيل خروشان در او نداشت
چندان اثر كه قطره اشك محبتي
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
* به اين مي گويند آب از دريا بخشيدن يا به روايت اقوي آفتاب از آسمان!
0 Comments:
Post a Comment
<< Home