امروز آخرين روزي بود كه پدرم به سركار رفت! بعد از سي و هشت سال كار پر زحمتش. دوستش مي دارم به غايتي كه مي توان. ودر تمامي عمر عاجزم ازشكر گذاري نعمتش و قدر داني زحمتش! احساس دلتنگي و ياد گذشته با بغضي گلويم را مي فشارد.... برايش آرزوي رستگاري دارم كه هرچه دارم از اوست
0 Comments:
Post a Comment
<< Home