.comment-link {margin-left:.6em;}

Be no one like mirror!

Saturday, March 20, 2004

تقديم به همه آنهايي كه عاشقند
بيا به خواب من امشب نگار من تو كجايي؟
شود شبي به محبت كنار من تو درايي؟
خراب ديدن رويت، خمار باده عشقت
هواي وصل تو دارم نگوييم كه كجايي
نشسته ام به كناري به ياد روز وصالت
فغان ز سينه برآمد به ناله هاي جدايي
دلم به سان كبوتر به اشتياق تو پر زد
رسد به كوي تو آخر در آرزوي گدايي
به آن دمي كه بميرم، به شوق روي تو گريم
سحر به موييه عشقي و شب به تنهايي
سبو سبو تو به ساغر بريز باده مستي
كه مو به مو به تو گويم حديث شيدايي
بيا اميد من اكنون چو روزگار گذشته
دو دست خويش بر آور به التماس و دعايي

0 Comments:

Post a Comment

<< Home