طاعت از دست نيا يد گنهي بايد كرد
در دل دوست به هر حيله رهي بايد كرد
روشنان فلكي را اثري در ما نيست
حذر از گردش چشم سيهي بايد كرد
شب كه خورشيد جهان تاب نهان از نظر است
قطع اين مرحله با نور مهي بايد كرد
خوش همي مي روي اي قافله سالار براه
گذري جانب گم كرده رهي بايد كرد
نه همين صف زده مژگان سيه بايد داشت
بصف دلشدگان هم نگهي بايد كرد
جانب دوست نگه از نگهي بايد داشت
كشور خصم تبه از سپهي بايد كرد
ظلم است كه ناديده رخت جان بدر آيد
ديدار نمودن ز تو جان يافتن از من
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
اين هم يك شعرعارفانه از نشاط اصفهاني
يك سؤال :چگونه ممكن است آدم ناديده عاشق بشه؟
بيت آخر را يك بار ديگر بخوانيد....
در دل دوست به هر حيله رهي بايد كرد
روشنان فلكي را اثري در ما نيست
حذر از گردش چشم سيهي بايد كرد
شب كه خورشيد جهان تاب نهان از نظر است
قطع اين مرحله با نور مهي بايد كرد
خوش همي مي روي اي قافله سالار براه
گذري جانب گم كرده رهي بايد كرد
نه همين صف زده مژگان سيه بايد داشت
بصف دلشدگان هم نگهي بايد كرد
جانب دوست نگه از نگهي بايد داشت
كشور خصم تبه از سپهي بايد كرد
ظلم است كه ناديده رخت جان بدر آيد
ديدار نمودن ز تو جان يافتن از من
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
اين هم يك شعرعارفانه از نشاط اصفهاني
يك سؤال :چگونه ممكن است آدم ناديده عاشق بشه؟
بيت آخر را يك بار ديگر بخوانيد....
0 Comments:
Post a Comment
<< Home