ستاره ديده فروبست و آرميد بيا
شراب نور به رگهاي شب دويد بيا
زبس به دامن شب اشك انتظارم ريخت
گل سپيده شكفت و سحر دميد بيا
شهاب ياد تو در آسمان خاطر من
پياپي از همه سو خط زر كشيد بيا
زبس نشستم و با شب حديث غم گفتم
زغصه رنگ من و رنگ شب پريد بيا
به گامهاي كسان مي برم گمان كه تويي
دلم ز سينه برون شد ز بس تپيد بيا
نيامدي كه فلك خوشه خوشه پروين داشت
كنون كه دست سحر دانه دانه چيد بيا
اميد خاطر سيمين ِ دل شكسته تويي
مرا مخواه ازين بيش نا اميد بيا!
سيمين بهبهاني
شراب نور به رگهاي شب دويد بيا
زبس به دامن شب اشك انتظارم ريخت
گل سپيده شكفت و سحر دميد بيا
شهاب ياد تو در آسمان خاطر من
پياپي از همه سو خط زر كشيد بيا
زبس نشستم و با شب حديث غم گفتم
زغصه رنگ من و رنگ شب پريد بيا
به گامهاي كسان مي برم گمان كه تويي
دلم ز سينه برون شد ز بس تپيد بيا
نيامدي كه فلك خوشه خوشه پروين داشت
كنون كه دست سحر دانه دانه چيد بيا
اميد خاطر سيمين ِ دل شكسته تويي
مرا مخواه ازين بيش نا اميد بيا!
سيمين بهبهاني
0 Comments:
Post a Comment
<< Home