...بهشت را كه نديديم
به زير پاي مادران
نگاهي بيفكنيم
به زير پاي مادران
نگاهي بيفكنيم
posted by omid at
2:27 PM
About
Personal
Previous
- از تمامي دوستاني كه به اين وبلاگ سر مي زنند خواهشم...
- سحر كه قطره قطره در دل دريايي شب مي چكيد چون حركت...
- ياد خونه مادر بزرگ به خير! مي گفتم خدا تو اون ديوا...
- بالاخره بعد از بيست و يك سال زندگي صاحب يه دندون ...
- چه سپيد كوهساري چه سياه ماهتابي نرسد به گوش جز نال...
- ستاره ديده فروبست و آرميد بيا شراب نور به رگهاي شب...
- قبل از اون حادثه آخرين كسي كه باهاش حرف زد من بودم...
- يك داستان از دفتر دوم مثنوي معنوي: چار كس را داد ...
- هنوز هم اعتقاد دارم كه تقوي بزرگترين سرمايه و گنجي...
- نمي دونم حالا بعد از اين همه مدت چرا باز ياد اون د...
0 Comments:
Post a Comment
<< Home