در شبي سرد
كنار آتشي تنها
مانده مستمندي در راه
گل ياسي در كف
آينه اي در پيش
زمزمه اي كند افسوس كنان:
"هر كس كه در اين آينه
خود را به تماشا بگذارد
گل ياسي دهمش
ويقين ميدانم
بيچاره گلم خواهد پژمرد
چون دراين شهر خريداري نيست!"
كنار آتشي تنها
مانده مستمندي در راه
گل ياسي در كف
آينه اي در پيش
زمزمه اي كند افسوس كنان:
"هر كس كه در اين آينه
خود را به تماشا بگذارد
گل ياسي دهمش
ويقين ميدانم
بيچاره گلم خواهد پژمرد
چون دراين شهر خريداري نيست!"