.comment-link {margin-left:.6em;}

Be no one like mirror!

Friday, December 12, 2003

به قول برادرم «اگر آزاده نيستي پس لا اقل دين داشته باش...»

Thursday, December 11, 2003

زندگي داستان سخت و شيريني دارد چه نويسنده آن باشي و چه خواننده!

رند عالم سوز را با مصلحت بيني چكار؟
كار ملك است آنكه تدبير و تامل بايدش

Wednesday, December 10, 2003

چون قويي سبكبار بر بي كرانه دريا، آخرين طواف عاشقي بدور معشوقش، با پرو بالي خسته وآرامشي با شكوه . چشمهايش را به سختي باز مي كند تا آخرين غروب را از اوج آسمان نظاره كند. و بعد آهسته و آرام روي صخره اي سنگي فرود مي آيد. آخرين بالها... و سر روي خاك مي گذارد. چون سجده آخر عاشق. چشمهاي بي رمقش را باز مي كند و از وراي سرنوشت، خويش را مي بيند در غربتي غمگين. تن تنهاييش به خاك افتاده گويي اين بار زمين بر فراز او پرواز مي كند....

من دوش قضا يار و قدر پشتم بود
نارنچ زنخدان تو در مشتم بود
ديدم كه همي گزم لب شيرينش
بيدار كه گشتم سر انگشتم بود

چو مهمان خراباتي به عزت باش با رندان
كه درد سر كشي جانا گرت مستي خمار آرد

Tuesday, December 09, 2003

روزي فرا خوانده خواهيم شد.... خدايا خدايا خدايا.... از دور روزگار ملولم وبسيار مي گريم ولي به تو ايمان دارم و انتظار مي كشم.... مرا نيز به خويش بخوان.
مغني ملولم توتايي بزن
به يكتايي او كه تايي بزن
به مستان نويد سرودي فرست
به ياران رفته درودي فرست

Monday, December 08, 2003

خدا همه بندگانش را دوست دارد. مي تواني اينگونه باشي؟؟؟؟ مثل خدايت؟؟؟

محتسب شيخ شد و فسق خود از ياد ببرد
قصه ماست كه بر هر سر بازار بماند
پاكي كودكي، از زبان ساده عشق، جمله دوستت دارم است. حيف كه آن نيز چون قطره اي اشك چكيد.
و شما مفلسان دل و دين باخته را در حرمان خود سوزاند. كه در طلب عشقي خدايي همتتان قاصر بود. پس نقد پاكي باختيد بي خبر كه كسي را سپر تير قضا نيست....هشدار كه روزي دست غيب بر سينه نامحرم زند.

Sunday, December 07, 2003

تار و پود هستيم بر باد رفت اما نرفت
عاشقيها از دلم، ديوانگيها از سرم
زندگي رو به غايت دوست مي دارم!